سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرا هزار امید است و هر هزار تویی - سیمین بهبهانی

 سیمین بهبهانی شاعر فارسی زبان ایرانی

 

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

شروع شادی و پایان انتظار تویی

 

بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت

چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی

 

دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند

در این سرا تو بمان! ای که ماندگار تویی

 

شهاب زود گذر لحظه های بوالهوسی است

ستاره ای که بخندد به شام تار تویی

 

جهانیان همه گر تشنگان خون منند

چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی

 

دلم صراحی لبریز آرزومندی است

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

 


ای آن که گاه گاه ز من یاد میکنی / سیمین بهبهانی

سیمین بهبهانی شاعر فارسی زبان ایرانی

 

ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی

پیوسته شادزی که دلی شاد می‌کنی

 

گفتی: «برو!» ولیک نگفتی کجا رود

این مرغ پر شکسته که آزاد می‌کنی

 

پنهان مساز راز غم خویش در سکوت

باری، در آن نگاه، چو فریاد می‌کنی

 

ای سیل اشک من! ز چه بنیاد می‌کنی؟

ای درد عشق او! ز چه بیداد می‌کنی؟

 

نازک‌تر از خیال منی، ای نگاه! لیک

با سینه کار دشنه پولاد می‌کنی

 

نقشت ز لوح خاطر سیمین نمی‌رود

ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی